درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
خاطرات بنده
سلام دوستان امیدوارم خوب باشین داشتم ازاسماعیل میگفتم ما حدود چندماه بیشتر باهم نبودیم وهرروز مث دیروزش برام جالب بود خوب بار اولم بود خام بودم نفهم بودم دیگه چی بگم خوب بی اف بعدیم نمک نشناسی بود به نام رضا که خونواده هامون باهم اشنا بودن منم بهش گفتم نمیخوام کسی بفهمه وگرنه ابروریزی میشه که بدترین چیز ازنظرمنه(خوب تو که میدونستی ابروریزی خیلی بده چرا این غلطاروکردی )خریت بد دردیه اینم توزرد از اب در اومدو بعد از چند ماه بهم گفت ازت متنفرم وبعد رابطمون رو به همه گفت دیگه چی بگم خوب نظرات شما عزیزان:
|
|||
![]() |